کد مطلب:195455 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:241

نظر صاحب جواهر
صاحب جواهر، فقیه نامی شیعه می نویسد: احادیثی كه دلالت بر صحت علم نجوم دارند به قدری زیاد است كه قابل حصر نیست. در مقابل نیز روایاتی بر عدم تكیه به نجوم دلالت دارند، در این احادیث منجمان تكذیب شده و بسان كاهن و ساحر قلمداد گشته اند.

لیكن می توان بین این دو دسته روایات را آشتی داد و جمع كرد، بدین گونه كه بگوئیم: اگر اعتقاد بر این باشد كه نجوم، صاحبان اراده مستقل، فاعل مختار و تاثیراتشان مستقل است بدون این كه مسخر خداوند باشند، [چنان كه منجمان قبل از اسلام بر این باور بوده اند]، در این صورت منجم مانند ساحر و كاهن است. اما اگر اعتقاد بر این باشد كه اوضاع فلكی [اتصالات، اقترانات، انفصالات، تربیعات، تسدیسات و...] همه نشانه ها و علامات سنت خدا و عادت او باشند، یعنی بر این باور باشیم كه عادت خدا بر این امر جاری است كه مثلا فلان اختر فلان تاثیر را دارد و حقتعالی تاثیرات آنها را به مقتضای حكمت خویش قرار داده است، در این صورت حرام نیست، می توانیم فراگیریم، آموزش دهیم، پژوهش به عمل آوریم، به ویژه این كه حقتعالی قادر است تاثیرات آنها را به وسیله ی صدقه دادن، دعا و راز و نیاز داشتن، تغییر دهد. زیرا حقتعالی هرچه را بخواهد محو كرده و هرچه را بخواهد ثابت باقی می دارد. (یمحواالله ما یشاء ویثبت و عنده ام الكتاب) [1] .

ولی احاطه به دقائق اخترشناسی بر غیر خزینه داران علم الهی میسورنیست، زیرا دیگران احاطه كامل به احوال و اوضاع فلكی و اقترانات كواكب ندارند. لیكن سخن فوق نباید مانع از نظر و كاوش در كتب و تحقیقات اهل نجوم گردد، زیرا احوال و اوضاعی را برای نجوم و اختران به نگارش آورده اند كه غالبا اتفاق می افتد و آنها را باید احتیاطا عمل كرد، از اینرو می بینیم گروهی از شیعه این دانش را فرا گرفته كه در میان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشته اند [2] .

صاحب جواهر آن گاه یك فهرست بزرگ از اسامی آنان یادآور شده كه مادر آینده به آنها خواهیم پرداخت.

مولوی در مثنوی نیز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها را پذیرفته و هم معتقد به احتیاط است. آن سان كه صاحب جواهر نیز گفته، جانب احتیاط باید رعایت گردد. وی چنین می سراید:

نحس كیوان یا كه سعد مشتری ناید اندر حصر اگرچه بشمری لیك هم بعضی از این هر دو اثر شرح باید كرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمه ای مر اهل سعد و نحس را طالع آن كس كه باشد مشتری شاد گردد از نشاط و سروری و آن كه را طالع زحل، از هر شرور احتیاطش لازم آید در امور گر نگویم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بیچاره را جنبش اختر نیاید جز سقیم برندارد جز كه آن لطف عمیم اذكرواالله شاه ما دستور داد دید اندر نار، ما را نور داد [3] .

پس باید نحوست آنها را با صدقه و ذكر خدا، برطرف كرد تا لطف عمیم خدا شامل گردد.


[1] (رعد: 39).

[2] جواهر، شيخ محمد حسن نجفي: ج 22، ص 108 به بعد.

[3] مولوي: مثنوي، دفتر دوم، ذيل عنوان: افكار فلسفي (...ان اصبح مائكم غورا فمن ياتيكم بماء معين)(ملك: 30).